آه اي خدا ، خودم كمرم را شكسته ام
نه راه پيش مانده برايم نه راه پس
پلهاي امن پشت سرم را شكسته ام
من دانه دانه اشك خودم را فروختم
نرخ طلايي گهرم را شكسته ام
ديگر مرا نشان خودم هم نمي دهند
آيينه هاي دور و برم را شكسته ام
دنيا شكست خورده تر از من نديده است
حالا به سنگ خورده ، سرم را شكسته ام
آرام كن مرا و در آغوش خود بگير
حالا كه بغض شعله ورم را شكسته ام
راهم بده به باغهاي شجرهاي طيبه
من توبه كرده ام ، تبرم را شكسته ام
حالا ببين كه به غير از گدا شدن
در پيشگاه تو هنرم را شكسته ام