بگوش و
پرده پاره شاعری که کم نشست و ایستاده با دهان باز نعره در فشنگ شعر عاصی و
تصور ترانه لای پای خا*ه جای پوتین و سیل سیلی روی ریش و ریشه , جوانه های
خون روی لب خراش زیر چانه
نگفتمت نرو گلایل این زمین به قدر یه کفن کفاف ریشه نمیدهد ؟
نگفتمت که جز بوی چرک چاک سینه های خالی از قلب در فضا نمیدمد ؟
نگفتمت که این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهت غریبه اند ؟
نگفتمت که جای بوسه آلتی کریه بر دهان سرخ آتشت می نهند ؟
نگفتمت نرو نرو؟؟ نگفتمت نرو نرو؟؟ نگفتمت نگفتمت؟؟
نگفتمت هر آنچه گفتی و نوشتیم کشک بود ؟
نگفتمت نرو که رفتنت نتیجتا اشک بود ؟
نگفتمت تو هم به گور جد خلق گشنه بخند ؟
نگفتمت که حال کن طبیعتا میان این همه جسد بگند ؟
که خر شو که کر شو که کور شو
دهان را ببند دهان را ببند
این چنین هوا پس است و هر که سوی خویش داره
دم نزن سکوت کن که گفتن تو نیش داره
نگفتمت بشین کنار من کنار گود ؟
بوس هست بوس هست
شب زفاف جمعیو فروش سیاسیو
جاسوس اَن اَن تولک تولک
مبارز مدافع حقوق حشر هست فقط اعتماد کن بمان ؟
نگفتمت نرو بمان کنار هم بشین به حال هم بغض میکنیم ؟
نگفتمت چگونه در میانه ول معطلیم ؟
ببین چگونه در زیر آب زار میزنیم ؟
ولی تو خر نمیشوی
ولی تو کر نمیشوی
تو نبض و حلق خلق هر ترانه ای
که بر باد بر دار میشود