بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام وعرض ارادت خدمت دوستان وتمامی عزیزانی که این مقاله را می خوانند. مدتی کسالت داشتم ونتوانستم مقاله ای شایسته ودرخور ارائه دهم ودرانتخاب هم مردد بودم تا اینکه متوجه شدم تعدادی از پستهایم را به اشعار عرفانی ماموسامولوی عارف ،فقیه، دانشمند وشاعر بزرگ کرد اختصاص داده ام ودرمورد زندگانی این شخصیت کم نظیر چیزی ننوشته ام. اگر چه درباره بیوگرافی وزندگانی مولوی کرد کتابها ومنابع فراوانی دردسترس هستند وخیلیها نیز ازطریق اینترنت ودروبلاگهای خود بطور پراکنده به زندگی ایشان پرداخته اند، اما با توجه به وسواسی که من درارائه مطالبم دارم می خواستم مقاله ای شایسته ی خوانندگان عزیزم ارائه دهم . دربین دهها وبلاگ وسایت که به این موضوع پرداخته بودند مقاله ای دروبلاگ عرفان قادری به قلم آقای شیخ محمد یوسف بغدادی تحت عنوان شرحی در احوال وآثار عرفانی مولوی کرد به نظرم بسیار جالب وکارشناسانه آمد وضمن کسب اجازه ازایشان از مقاله وي استفاده نموده وتعدادي از اشعار اين شاعر گرانمايه را همراه با توضيح ومعني كه درپستهاي قبلي نوشته بودم بصورت گردآوري شده دراينجا مي آورم اميد است مورد پسندواستفاده عزيزان قرار بگيرد.
« مولوی سید عبدالرحیم تاوگوزی متخلص به معدوم فرزند سید علی نواده سید ابوبکر مصنف چوری » از سلالة سید محمد زاهد مشهور به پیر خضر شاهوئی است. در سال 1221ه.ق در روستای سه رشاته در منطقه تایجوزی کردستان متولد شد مقدمات عربی و صرف ونحو وفارسی ودستور را نزد پدر عالِم خود فراگرفت و چون دیگر طالبان علم برای شرکت در حوزه های درسی علمای آن زمان راه سفر در پیش گرفت به مدرسة چور رفت وسپس به سنندج آمد و در مسجد وزیر حجره گرفت؛ زمانی حوزة درس ملا عبدالقادر مهاجر مردوخی را درک کرد؛ به سلیمانیه رفت و در محضر متکلم و عارف متأله حضرت سید الشیخ معروف النودهی راه یافت و با نوة ایشان حضرت شیخ کاک احمد برزنجی ملاقات نمود و پیوند محبت قلبی با ایشان حاصل کرد.
زمانی تلمیذ حوزة درسی شیخ عبدالقادر مهاجر مردوخی بود که با ملا محمد نودشی شهیر به حاج ماموستا آشنا شد و ایشان بعدها مولوی را وادار ساخت تا محضر درس استادش ملا عبدالرحمن نودشی را در سلیمانیه دریابد لذا مولوی به سلیمانیه بازگشت در درس استاد ملا عبدالرحمن نودشی شرکت کرده ، اجازة علمی گرفت. حاج ماموستا ملا احمد نودشی هشت سال سناً از مولوی بزرگتر بوده و همواره مستشار و راهنمای ایشان محسوب میشده اند. ملا احمد نودشی زمانی که در نودشه مشغول ارشاد مردم و نشر احکام بودند با حادثه ای مواجه شدند که رویة حیات معنوی ایشان را دگرگون ساخت.
روزی درویشی به روستای محل اقامت ایشان رفت ودر خانة آنان مهمان شد، اهل خانه برای مهمان سبدی انگورآوردند اما مهمان خوشه ای انگور نارس را جدا کرده ، پیش کشید ؛ نودشی به مهمان تعارف کرد تا از انگورهای مرغوب تناول نماید ، اما مهمان امتناع نمود ؛آخرالامر نودشی با الحاح دلیل نخوردن انگور را جویا شد و مهمان در پاسخ گفت: با اشارة قلبیه در یافتم که این انگور را از جائی دزدیده اند ؛ نودشی مسئله را پیگیری نمود و دریافت آن انگورها را همسایه آنان برایشان برده وکسی دیگر آن را از باغی دزدیده بوده است، لذا در پی آن شد تا به آن معرفت باطنی دست یابد؛ مهمان گفت: من مرید حضرت شیخ سراج الدین هستم و با سلوک در طریقت مجددیة نقشبندیه به این مرتبه رسیده ام. نودشی بخدمت حضرت شیخ سراج الدین اول رسید ودرطریقت مجددی سالک شد و ذوق ِعبادت یافت و به درجه ای نائل آمد که تمام نمازهای خود را از ابتدای تکلیف دوباره قضاء نمود و همواره می گفت: نماز با حضورِ دل،نورانیتی خاصّ دارد.
ماموسامولوی که همواره گرفتار احوالِ ترقی خواهِ درونیِ خود بود ، با دلالت و پیروی دوست و پیرش نودشی به خدمت حضرت سراج الدین رسید و در طریقت ایشان سالک شد. به سیر آفاق و انفس پرداخت و بسیاری از شهرها و قصبات کردستان و بلاد دیگر را سیاحت کرد تا به کمال مطلوب رسید و در میان دانشمندان و ادبای کرد ممتاز شد؛ خصوصاً در علم ِکلام مهارت یافت و ابهامات ِکلامی و فلسفی را بیشتر با ذوق و کشفیاتِ درونی خود از میان برداشت ، به گونه ای که آثار کلامی ایشان عالیترین آثار متألهین این سامان است.
مولوی درآثار منظوم خود علاقة باطنی اش را به طریقت و پیران کبار سلسله نشان می دهد. دربارة ایشان به جرأت می توان گفت که از لحاظ ادبی و کلامی بعد از مولانا عبدالرحمن جامی کسی چون او در آن سلسله به شکوفائی تام و تمام نرسیده است ؛ عارف روشن ضمیری که روان به حقیقت رسیده اش از ما و منی ها رسته و به اهل الله پیوسته بود. نقل است زمانی برای ملاقاتِ دوست و هم سن وسال خود حضرت شیخ عبدالرحمن خالص طالبانی راهی کرکوک شد و در بامدادی قبل از طلوع سحر به خانقاه ایشان واردشدوشیخ رادرگوشه ای مشغول عبادت دید؛مصرعی ازشعرملای بیسارانی را دروصف حال ایشان برزبان آوردکه می فرماید :
شه ون خه لوه ته ن مال بی ئه غیاره ن عاله م گرد وته ن دوس خه به رداره ن
شیخ بالبداهه درجواب ایشان فرمود :
ئیراده م ئیده ن وه ی که لپوسه وه شه و نالین وه شه ن وه لای دوسه وه
فرق میان مولوی سید عبدالرحیم با مولانای رومی در این است که مولانا پس از دیدار با شمس، عاشقِ شمس شد و زمانی که شمس از قونیه هجرت نمود، مولانا در هجران ایشان اشعار پرسوز و گدازی سرود. اما مشایخ نقشبندیة این سامان عاشق رفتار و گفتار مرید خود شدند و بارها این علاقه درونی را نسبت به مولوی کرد بروز دادند. زمانی حضرت سراج الدین آرزومند ملاقات ایشان بود و با این مضمون ایشان را به نزد خود دعوت کرد: ماموستای سه ر علم شیرین که لامـان ته شـریـفی خـه یرت باوه رو لامـان یان کاغه ز بریان یان مه لا مه رده ن یا خو عارته ن دوس وه یاد که رده ن مولوی درپاسخ ایشان قصیده ای سرودند که مملو از شاهکارهای عرفانی و نکات ادبی است:
شێخی دهوڵهمهن بههرهی سهرمهدی یاگهی حهقیقیهت جلوهی ئهحمـهدی
جـه شـهو هـهوارگـهی فـهنا ویــهرده پای هــهردهی بـهقـا یاتاغگـهکــهرده
مۆتهسێف بهوهسف شهئنی وسفاتی مۆشـهڕهف بـهفـهیز تـهجـهللای زاتی
خـهلیفـهی سهدای (ادن) شنـهفتــه بـهڵـهد نـه سارای ئـهتوار هــهفتــه
واسێتهی ڕاگهی بهین عێلمووعهین ساحیب جهناحهین یهعنێ ذي النورين
پیـر پاک جـه گـهرد خاک ناسـووتـی مهنزڵگهی سهربهرزسهرمهلهکووتی
دڵ وه نـهوای بـهزم جـهبـهرووت ئاوا سێـراوێ سـهراو لاهــووتی مـاوا
( جسمـــا لدینــا ، روحــا لدیــه ) دائێـــرهی تهمـام ( منـه الیـه )
بێ تهلوین نهسای تهمکین دامهکین ( روح الله روحـــه آميــن )
نامـه ی رۆح ئـهفزای شیرینت یاوا دڵ وه مهردۆمهک دوو دیدهش ساوا
تۆی دهروون وهنوور سهفادا پهرداخ بۆی ئاشناییـم دا نه ڕووی دهمــاخ
دهرگای حۆقهی لاڵ دانهت شکاوان جهڕووی لۆتفهوه ئینهت فهرماوان:
یا کاغـهز بڕیـان یـا مـهلا مــهردهن یاخـۆ عارتهن دۆس بهیاد کـهردهن
غهمگین مهنیشـه غهم بدهر وهباد فهڵـهک نمـازۆ کـهس وه خاتر شاد
ماموسا مولوی زمانی به دستور مرشدش و همراه مرشدزادة خود حاج شیخ عبدالرحمن متخلص به وفا برای انجام امری اجتماعی راهی سنندج شدند و به ملاقات حاکم قدرتمند اردلان غلام شاه خان والی رفتند.والی در تالار باشکوه خود از ایشان پذیرائی کرد و جمعی از علما و اعیان را دعوت نمود،چون به مقام و مرتبة علمی و عرفانی وی وقوف یافت اورا مولوی کرد نامید. مولوی به در خواست مرشد زادة خود شیخ عبدالرحمن، کتاب عقیده مرضیه راتألیف نمود:کتابی در شرح عقاید کلامی اهل سنت و جماعت که در آن به آیات محکمات استناد نموده و عقاید کلامی را به نظم آورده اند . شعر مولوی کرد در این کتاب مرتبة تعلیمی دارد و کلام و اعتقادات مذهبی را تدریس می نماید؛ در اول کتاب چنین می فرماید:
هه رخوتی بو خوت بورهان و تیر به س به شی خوی تیکه ل ناوی بکا که س